به گزارش سلامت نیوز حنیف رضا گلزار، کارشناس ارشد خاک و آب در این یادداشت نوشت: «تولید سالانه 4 میلیون تُن اکسیژن و جذب 170 میلیون تن گرد و غبار» و البته تولید آب، مهار بیابان زایی و… از جمله اهداف بارگزاری شده برای کاشت یک میلیارد اصله نهال طی 4 سال آینده عنوان شده است. اگرچه سرنوشت این طرح پر سر و صدا برای بسیاری از کارشناسان خبره پیش از اجرا قابل پیش بینی است؛ ولی آنچه که پیاپی موجبات شکسته شدن سکوت کارشناسان مخالف این طرح را زمینه سازی می کند، عنوان شدن برخی موارد از سوی سازمان متولی و مجری اجرای این طرح است که عرصه را برای این سکوت خودخواسته تنگ، و لاجرم، آدمی را مجبور به نوشتن و اعلام موضع می کند.»

« در این نوشتار می خواهم فارغ از توان و چگونگی تامین نهال های مورد نیاز اجرای این طرح که بارها از سوی کارشناسان متعدد به چالش کشیده شده، به واکاوی برخی ادعاهای طرح شده درباره شیوه اجرا و پیامدهای آن بپردازم.»

  1. پرسش نخست من چگونگی محاسبه مقدار اکسیژن تولید شده و مقدار حجم گرد و غبار جذب شده توسط این یک میلیارد اصله نهال است. فرض را بر این می گذاریم که در چهار سال پیش رو، یک میلیارد اصله نهال بر اساس برآوردهای انجام شده در سراسر کشور کاشته شد. با این پیش فرض، برای نگارنده به عنوان کارشناس و کنشگر حوزه محیط زیست و منابع طبیعی جالب است که بدانم چه شخص یا اشخاصی و در قالب کدام مطالعات و بررسی ها، با یک چنین دقتی حجم کل اکسیژن تولیدی نهال های این طرح را برآورد کرده اند!

مولفه های اثر گذار روی حجم اکسیژن تولیدی یک اصله نهال از جمله ارتفاع از سطح دریا، شرایط اقلیمی، گونه کاشته شده، میانگین دمای شب و روز، حجم و جهت تابش نور خورشید، شدت و جهت وزش باد در طول روز، مقدار تبخیر و تعرق و تعریق از واحد سطح برگ یا توده سبز نهال ها، شدت تابش طول موج های مختلف نور خورشید و حجم چتر یا تاج موقت تولیدی نهال ها و بسیاری فاکتورهای دیگر برای این یک میلیارد اصله نهال آن هم در پهنه ای به گستردگی سرزمین ایران با چنین عرض جغرافیایی متغییری چگونه محاسبه که منجر به ارایه چنین داده هایی شده است؟

طرح چنین اعداد و ارقام دقیقی آنهم از سوی سازمانی که هنوز سطح جنگل های شمال کشور را به طور دقیق نمی داند و هنوز یک برگ گزارش رسمی درخصوص کارکرد طرح های بهره برداری چوب طی شصت سال گذشته ارایه نکرده محل پرسش است.

  1. کل هزینه اجرای این طرح 18 هزار میلیارد تومان (4.5 میلیارد تومان در سال) اعلام شده است. این مبلغ 1.28 برابر کل بودجه و اعتبار سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری کشور در سال آینده است. با توجه به اینکه پای ابرشرکت هایی مانند “هلدینگ خلیج فارس” و 48 شرکت زیر مجموعه آن و شرکت های بزرگی همچون بهره برداری طلا و نیکل کشور به این طرح باز شده، آیا تضمینی برای عدم طرح برخی مطالبات خاص از سوی این ابر کمپانی های نفتی و معدنی به ویژه در حوزه اراضی قابل تصور نیست؟

و اینکه اگر واقعا چنین تعامل درخور ستایشی بین این شرکت های بزرگ و سرمایه دار کشور با بخش محیط زیست و منابع طبیعی وجود دارد، آیا بهتر نیست که از این ظرفیت برای رفع زیربنایی مشکلات این حوزه بویژه در بخش اقدامات حفاظتی و صیانتی بهره بگیریم؟ مثلا بهتر نیست همکاری و ظرفیت های مالی این شرکت ها برای اجرای کامل برنامه خروج دام از جنگل ها هدایت شود؟ آیا به کارگیری سرمایه های جمع آوری شده در چنین طرحی که سرانجام آن مشخص است، فرصت سوزی تاریخی نیست؟

  1. یکی از پیش بینی های انجام شده برای جلب مشارکت مردم در اجرای این طرح، “اجازه کشت گل نرگس و زعفران” و به بیان دیگر واگذاری هرچند موقت زمین برای کشاورزی در عرصه های نهال کاری شده است.

آیا سازمان متولی منابع طبیعی کشور، فجایع پیش روی را از قِبل این تعامل با مردم در قبال همکاری برای کاشت نهال پیش بینی کرده است؟ همین امروز که این یادداشت را می نویسم گزارشی مبنی بر پاکتراشی 3300 مترمربع از جنگل های طبیعی روستای “دروپی” از توابع کلیجانرستاق شهرستان ساری منتشر شد.

گویا فردی خودسر پس از پاکتراشی گونه هایی ارزشمند مانند انجیلی، ممرز، بلوط و توسکا و تسطیح قطعه زمین مورد نظر اقدام به کاشت گونه زراعی سیر نموده و البته جاده دسترسی به عرصه اشغالی نیز حسب سلیقه خود احداث کرده است.

تاسف بار اینکه در بازه زمانی پاکتراشی و تسطیح و احداث جاده و کشت و کار و آمد و رفت و آن همه بگیر و ببند و … هیچ یک از ماموران یگان حفاظت اداره کل منابع طبیعی استان مازندران (ساری)، متوجه این تجاوز آشکار نشدند. چرا؟! (اینکه متوجه هم بشوند و چه کاری می توانند انجام بدهند خود بحث مفصل دیگریست) هزاران هزار از این دست زمین خواری ها و جنگل خواری ها در هیرکانی و زاگرس روی داده و سازمان متولی نتوانسته کوچکترین تاثیری حتا بر کند شدن این روند داشته باشد. با این وصف، برنامه کاشت گل نرگس و زعفران که اتفاقا هر دو از گونه های زراعی و باغی چند ساله هستند، با اراضی به اصطلاح نهال کاری شده در این طرح چه خواهد کرد؟ آیا حق نداریم نگران بزرگترین زمین خواری های تاریخ کشور تحت لوای نهال کاری در آینده ای نچندان دور باشیم؟

  1. مساله کاشت یک میلیارد نهال، آنگاه محل نگرانی جدی می شود که می بینیم پای “وزارت نیرو” هم به این طرح باز شده است. یکی از نقدهای مطرح شده از سوی کارشناسان در خصوص شیوه اجرای این طرح و مهم تر از آن، شیوه نگهداری نهال های کاشته شده به ویژه در سال های نخست، چگونگی تامین منابع آبی برای آبیاری این یک میلیارد نهال بوده است.

محل نگرانی جدی است که وزارت نیرو با آن کارنامه سراسر مردود درخصوص نابودی منابع طبیعی کشور به واسطه سدسازی ها و طرح های انتقال آب بین حوضه ای اعلام می کند که سازمان منابع طبیعی می تواند از منابع آبی موجود در بیش از 146 هزار!!! رودخانه خروشان!!! و پر آب!!! کشور استفاده کند!

آیا وزارت نیرو که امروز به ناحق تولی گری منابع آبی کشور را در اختیار دارد، وضعیت منابع آب های جاری کشور را نمی داند؟ آیا وزارت نیرو نمی داند اگر چنانچه اندک آبی هم در این رودهای بی رمق در جریان باشد، بر مبنای حقابه های بذل و بخشش شده و تخصیص های ارایه شده به بخش های کشاورزی و صنعتی و خانگی و … دارای صاحب و مالک مشخص است؟

این مساله آنقدر خنده دار است که اگر کارشناسان و مردمان، با شنیدن آن موی کنان و نعره زنان و جیغ کشان دسته دسته سر بیابان همی نهند، نباید که بر آنان خرده گرفت. این اعلام موضع و همکاری و حاتم بخشی وزارت نیرو البته منشا همه نگرانی ها در این مورد نیست؛ پشت این شوخی خنده دار وزارت نیرو، مسایل جدی و نگران کننده ای هم نهفته است. نگرانی اصلی به پرونده کشمکش وزارت نیرو با سازمان منابع طبیعی در خصوص دریافت صدور سند بستر های آبی باز می گردد. تصور می کنم موضوع به اندازه کافی گویا هست. نیست؟! آیا ارتباطی بین این دو مقوله قابل تصور نیست؟

در پایان به عنوان یک کارشناس، کنشگر و از همه مهم تر به عنوان یک شهروند این سرزمین، حق دارم نگران اتلاف منابع مالی، بارگذاری و هدف گذاری نادرست این الگوی طرح شده برای مدیریت منابع طبیعی کشور و مهم تر از آن آینده اراضی زیر کشت رفته باشم که 18 هزار میلیارد برآورد شده و در عمل می تواند تا چندین برابر هم افزایش یابد و یک میلیارد نهال از بین رفته – با شرط تامین- اگرچه مهم هستند ولی در برابر سوء مدیریت هایی که در این سال ها در بخش های مختلف کشور شاهد آن بودیم، عدد و رقم قابل توجهی به شمار نمی روند. ( اگرچه این رقم می تواند در بسیاری از حوزه ها مشگل گشای گرفتاری های مردم و کشور باشد )

آنچه که بیش از همه چیز محل نگرانی است، همان موضوع تصاحب اراضی نهال کاری شده و کشت گل نرگس و زعفران و ادعای تدریجی مالکیت افراد بر این اراضی در دراز مدت است که خسارت های جبران ناپذیری را بر عرصه های طبیعی و اراضی و منابع خاک کشور وارد خواهد ساخت. از این روی من این اَبر طرح را نهالکاری نمی دانم؛ بلکه آن را اعلام جنگ با طبیعت می دانم.

سکوت دانشگاه و همراهی موسسه تحقیقات جنگل ها ومراتع

سکوت دانشکده های منابع طبیعی و اساتید جنگلداری کشور که سابقه مواضع تند و تیز آنان در قبال “قانون توقف بهره برداری چوبی” بر همگان آشکار است از یکسو و همکاری و تایید رسمی این طرح از سوی “موسسه تحقیقات جنگل ها و مراتع کشور” در جایگاه منسجم ترین و باسابقه ترین مجموعه تحقیقاتی منطقه خاورمیانه در عرصه منابع طبیعی، قابل چشم پوشی نیست.

تمرکز و همگرایی بخش های اجرایی و تحقیقاتی در حوزه منابع طبیعی کشور می تواند به طور آشکار این پیام را برای جامعه ارسال نماید که “اولویت” های اساسی و اصلی در بخش مدیریت منابع طبیعی کشور یا هنوز از سوی این دو بخش شناسایی نشده یا به دلایلی فراموش و کنار نهاده شده است.

سلب مسئولیت: منبع این مطلب این سایت بوده و باز نشر توسط سایت مدیک بلاگ بر مبنای تایید بر محتوای آن نمی باشد.